فرصتها و فرصت سوزی های بشر ....

ساخت وبلاگ

آب باد خاک آتش

عناصر اربعه

در راز آفرینش از این عناصر نام برده شده است

و انسان خودخواه، نادان و ناسپاس برتری بر آفرینش ها را انتخاب کرد

در حالی که ابتدا به گزینه های دیگری از آفرینش

پیشنهاد داده شده بود و عدم پذیرششان به بشر گوشزد شد ...

ولی ... انسان پذیرفت.

و سرانجام بهمراه زوجه ی خود از این مقام لذت نبرده،

بخاطر وسوسه ها ... نافرمانی میکند.

پس ... از بهشت عدن

اخراج میشود

بدلیل این گناه ولی بخاطر عشق بی مثال خداوند،

 فرصتی دریافت میکند تا گناه خود را جبران کند.

 اینجاست که زمان بندی آغاز شد.

و چون عمر ابدی و تنهایی(اولین نافرمانی را آدم و حوا والدان نسل بشر)برای روحیه ی خستگی پذیری آدم و حوا در میدان مبارزه با وسوسه ها مناسب نبود؛

فرصتهای دیگری چون مرگ، زاد و ولد و  ... داده شد.

زبان و تعقل برای هدایت صحیح نسلها با گزینش فرد راهنما (انبیاء) توسط خداوند،

مشخص شد تا باز هم فرصت دیگری داده شود.

رسل و مسیر صحیح به تمسخر کشیده میشوند ولی زمین و بشر رها نمی شود.

دائم در آزمون فتنه ها و بلا گرفتار می شود.

این آزمون ها همان صدای فرصتهای الهی است در گوش زمان این جهان،

برای انسانی که فتنه و بلا را با تفکر و دستهای خود ... می آفریند.

بخاطر مهر خداوند، هر زمان که انسان اراده کند از این آزمون سربلند بیرون می آید

چیزی که در این داستان ساده ی تاریخی جالب تر است:

جایگاه تفکر تناسخ و ارزش اصالت در جوامع مردمی است.

نسل برگزیده، نسل شاهان و شاهزادگان، نسل عمله و برده ....

کاستهای هند و اصالتها خاندان های شاهی ...، در سراسر جهان

نمونه های مشهود این توجهات است.

براستی چرا ؟

به نظر می رسد اندیشمندان با مشاهده ی تجربیات و قوانین تکراری تاریخ در میدان کارزار

داستان ساده ی بالا به نوعی تفکر تناسخ را مطرح کردند.

زیرا تکرار افکار و عقاید در زمان های

طولانی و در نسلهای متفاوت چه پاسخی ساده تر از تناسخ می توانست

داشته باشد؟

طرف دوم میدان مبارزه غولها، اجنه ها، دیوها ... و موجودات فرا زمینی هستند.

و چه جالب تر اینکه، این اندیشه های ساده و مشتبه، در بین تمام بشر مرتبط و غیر مرتبط

با هم در روی زمین وجود داشته و دارند. چرا؟

چون فراتر از آسمان آبی برای بشر ناشناخته بود و ... جوابهای به همین سادگی.

خیر: ایده آل ذهن بشر "زمین" نیست. گویا نه تنها زمان طولانی و تکرار مبارزه،

عدن اولیه و جایگاه والای مقام آدم در روح این نسلها نمرده بلکه تداوم یافته است.

تداومی عجیب و برای اکثر انسانها ناشناخته

فقط همه ی انسانها می دانند در زمان گرفتاریها، دردها و رنجها و شادیها سر به سوی

آسمان و زمین خم و راست کنند، دعا کنند زجه بزنند، شیون کنند یا بخندند و پایکوبی کنند،

.... چرا؟

شاید احساسی ناشناخته می خواهد کالبد گرفتار شده در زمین را به سمت آسمانها بکشاند و  این حس ناشناخته را کدامین رگ و کدامین پیام و از کدام مجرا، در کالبد بشر

 به جریان می اندازد؟ ....

بگذریم همه ی اندیشه های بشری و غیر بشری به  زمانی معتقدند که این کارزار انتها

می یابد و انتهایی شیرین ....

تا کام بشر پس از طی این زمان طولانی پر از تلخی، امیدوار باشد.

و آری مشاهده، تعقل، امید، صبر، استواری، استقامت، پرهیزگاری، تقوا، خشنودی، ... انتظار

سلاحهای این بشرند، در این کارزار فعلا بی انتها.

اگر خوب بیندیشیم و ببینیم اختراعات بشر جز تقلیدی از خلقتهای آفرینش نیست.

ولی در حوزه ی اندیشه ها و بازسازی این میدان کارزار هنوز پایه ها و مایه های فکری بشر،

جز همان موجودات زمینی و فرازمینی و خالقی باهوش و  خارق العاده ...

چیزی مشاهده نمی کنیم. داستانهای تاریخی ثبت شده و روایی در جوامع، امروزه نیز

 نوشتارهای متنوع چون کتب، ...  و

فیلمهای ساخته شده چیزی غیر از این نشان نمی دهد. چرا؟

چون به نظر می رسد به غیر از موجودات شناخته و ناشناخته، خداوند و انسان چیزی

نمی شناسند یا شاید هم وجود ندارد؟

اگر پاسخ همه، همین است چرا باز هم انسانها به سمت تفکر در این زمینه می روند؟

انسان به دنبال چیست و پاسخ در کجاست؟

چرا انسان به خالق و دنیای ناشناخته می اندیشد؟

 و چرا احساس های ناشناخته وجود دارند؟

حتی اگر در انتهای تکامل ناشناخته ها و نادانی های ذهن بشر، هیچ چیزی وجود ندارد؛

پذیرش همین انتها باز هم ذهن سیری ناپذیر بشر را قانع نمی کند که آرام باشد.

چگونه می توان آرام و بی خیال بود در حالی که امکان دارد سر بشر

مدعی برتری بر مخلوقات کلاه برود؟

شاید هم بتواند ناکامی هایش را جبران کند؟

کدامین ناکامی ها؟

ناکامی های تاریخ طولانی زندگی ابوالبشر، تاریخی که فرصتی الهی بود تا بشر گناهش را

 جبران کند و تداوم نسل، درست همان فرصت جبران بود. 

 ندای آدم و حوا در ذات بشر انتقال می یابد،

 تا پاداش و  جزای انتهای زمان تعیین شده ی خداوند را برای فرزندان یادآوری کنند....

ولی نداها برای بشر با این عمر طولانی، ترجمه نشده و ناشناخته است.

اگر چه ارسال کتب و رسل با هدایت مستقیم الهی به انتها رسیده؛

ولی فرصت شناختهای درست در بشری که امروزه به آسانی می تواند تا دورترین نقاط را

مشاهده و مطالعه کند، بیشتر و راحت تر  شده است.

 متاسفانه گناه این بشر نسبت به گذشتگان چندین برابر می باشد.

بهترین، برترین، ارزنده ترین، ... و مناسب ترین سلاح احترام متقابل بین نسل آدم و حواست

تا در آرامش شناخت راههای برخورد درست با نسل این دو برای تجدید قوا و  موفقیت

 در کارزاری که می بایست به بخشودگی گناه آنان کمک کند و نه نابودی نسل این دو

با حذف هر انسان فرصتی از این دو سلب می شود ...

 ولی جنگ هابیل و قابیل؛ فرزندان اولیه ی آدم و حوا،

نشان می دهد که خودخواهی، حسادت و برتری طلبی یک طرف

 به تداوم گناه بشر و فرصت سوزی ها می انجامد .

ولی با حمایتها، بخششها و گزینشهای الهی انتهایی شیرین هست

....

عیاران مهر...
ما را در سایت عیاران مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aiiaranemehro بازدید : 283 تاريخ : سه شنبه 13 مهر 1395 ساعت: 13:05